English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6459 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
brocade U پارچه ابریشمی گل برجسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
messaline U پارچه نرم ولطیف ابریشمی ابریشمی
sarsenet U پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
sarcenet U پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
silk cloth U پارچه ابریشمی
silk U پارچه ابریشمی
tie silk U پارچه ابریشمی کراواتی
mantua U نوعی پارچه ابریشمی
doily U نوعی پارچه ابریشمی
doilies U نوعی پارچه ابریشمی
chiffon U نوعی پارچه ابریشمی
samite U پارچه زربفت ابریشمی سنگین
tiffany U پارچه توری ابریشمی نازک
shantung U پارچه ابریشمی خشن چینی
ninon U پارچه نرم و مواج ابریشمی
grosgrain U پارچه ابریشمی خیلی محکم وکلفت
surah U نوعی پارچه ابریشمی زنانه ابریشم مصنوعی
silkaline U پارچه ابریشمی سبک وحریرنمای مخصوص پرده وغیره
tulle U پارچه توری ابریشمی نازک مخصوص روسری ولباس زنانه
lampas U کام اماس کام دهان اسب یکجور پارچه ابریشمی گلدار
paduasoy U پارچه ابریشمی راه راه وبادوام که درسده هیجدهم برای جامه بکار می بردند
souffle U خوراک مرکب از زرده تخم مرغ وگوشت وپنیر وشکلات پارچه نازک گل برجسته زنانه
soufflTs U خوراک مرکب از زرده تخم مرغ وگوشت وپنیر وشکلات پارچه نازک گل برجسته زنانه
souffles U خوراک مرکب از زرده تخم مرغ وگوشت وپنیر وشکلات پارچه نازک گل برجسته زنانه
garbed in silk U جامه ابریشمی پوشیده ملبس بجامه ابریشمی
plisse U طرح پارچه برجسته چین خورده چین پلیسه
shagreen U چرم دان دان نوعی پارچه ابریشمی دان دان
alto-rilievo U [ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
perspective spatial model U مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
embossing U طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
biased fabric U پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
bleacher U کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
gig mill U ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
canvas U پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
canvases U پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
tartan U یکجور پارچه پشمی شطرنجی پارچه پیچازی
salience U نکته برجسته موضوع برجسته
saliency U نکته برجسته موضوع برجسته
bas relif U حجاری ونقوش برجسته برجسته
supereminent U برجسته فوق العاده برجسته
embossment U نقوش برجسته برجسته کاری
stereoscope U جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
stereograph U نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
repousse U برجسته نمایاحکاکی برجسته
condoms U ابریشمی
condom U ابریشمی
sericate U ابریشمی
sericeous U ابریشمی
silky U ابریشمی
silk tasseled U گل ابریشمی
silken U ابریشمی
silk pile U خامه ابریشمی
silk pile U پرز ابریشمی
floss U پنبه ابریشمی
silk stocking U جوراب ابریشمی
levantine U یکجورپارچه ابریشمی
silk U لباس ابریشمی
organzine U قیطان ابریشمی
silkiness U خاصیت ابریشمی
grogram U صوف ابریشمی
i have a silk rug Štoo U یک قالیچه ابریشمی هم دارم
double silk covered U سیم با دو روکش ابریشمی
velveteen U مخمل نخی یا ابریشمی
cotton or silk velvet U مخمل نخی یا ابریشمی
d.s.c. U سیم با دو روکش ابریشمی
shiner U ستاره کلاه ابریشمی
to rustle in silks U جامه ابریشمی پوشیدن
we d. in silks U ما کالای ابریشمی میفروشیم
to garb oneself in silk U جامه ابریشمی پوشیدن
anaglyph U عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
bobbinet U نوعی توری نخی یا ابریشمی
silk manufactures of home U کالاهای ابریشمی ساخت میهن
rubber U ابریشمی یا کاپوت مالنده یاساینده
rubbers U ابریشمی یا کاپوت مالنده یاساینده
near silk U ابریشمی که نزدیک بابریشم اصل است
scarf U حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
scarfs U حمایل ابریشمی وامثال ان شال گردن
monadelphous U دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
kapok U الیاف ابریشمی درخت پنبه یادرخت ابریشم
silk hat U کلاه بلند ابریشمی مخصوص مواقع رسمی
raw silk U ابریشم خام [ابریشمی که صمغ آن گرفته نشده است.]
shot silk U ابریشمی که چون از چند سوبدان نگاه کنندچند رنگ نشان میدهد
malines U تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
processed silk U ابریشم پخته [ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
waste silk U ابریشم گجین [ابریشمی که از تفاله پیله سوراخ شده بدست می آید و دارای طول های متغیر است و کیفیت مطلوبی ندارد.]
crape U نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
outstandingly U برجسته
distinguished U برجسته
stereometric U خط برجسته
stereometric U برجسته
relievo U برجسته
torose U برجسته
eminent U برجسته
outstanding U برجسته
rilievo U برجسته
prominent U برجسته
starring U برجسته
staring U برجسته
salient U برجسته
ridged U برجسته
noted U برجسته
illustrated U برجسته
crowned U برجسته
illustrious U برجسته
overriding U برجسته
laureate U برجسته
predominant U برجسته
of d. U برجسته
strikingly U برجسته
convex U برجسته
pre-eminent U برجسته
prime U برجسته
illustrous U برجسته
conspicuous U برجسته
masterwork U برجسته
raised U برجسته
dominant U برجسته
striking U برجسته
par excellence U برجسته
mainlining U برجسته
cordon bleu U برجسته
relief emboss U برجسته
prosilient U برجسته
primes U برجسته
pre eminent U برجسته
kenspeckle U برجسته
mainline U برجسته
mainlined U برجسته
primed U برجسته
mainlines U برجسته
in relief U برجسته
bas-reliefs U نقش کم برجسته
humdinger U تفوق برجسته
premiering U هنرپیشه برجسته
bas-relief U برجسته کوتاه
humdingers U تفوق برجسته
in relief U بطور برجسته
bas-relief U نقش کم برجسته
bas-reliefs U برجسته کوتاه
premiered U هنرپیشه برجسته
aegicranium U آذین برجسته سر
premieres U هنرپیشه برجسته
bas relief U نقش کم برجسته
fash butt welding U جوش برجسته
exaggerated stereoscopy U برجسته بین
front face U سطح برجسته
distinguished U برجسته مهم
embossed alphabet U الفبای برجسته
emboss U برجسته کردن
egregious U برجسته نمایان
mezzo relief U نیم برجسته
predominantly U بطور برجسته
poet laureate U شاعر برجسته
stand out U برجسته بودن
high relief U نقوش برجسته
illustriously U برجسته وار
contour map U نقشه برجسته
bas relief U برجسته کوتاه
half relief U نیم برجسته
stand out U برجسته عالی
acrography U گچ کاری برجسته
bosses U ارباب برجسته
bossed U ارباب برجسته
boss U ارباب برجسته
notbility U شخص برجسته
topography U برجسته نگاری
drop shadow U سایه برجسته
palmy U برجسته کامیاب
piece de resistance U فقره برجسته
salient pole U قطب برجسته
saleintiant U برجسته چشمگیر
saleint U برجسته چشمگیر
relievo U برجسته کاری
projection welding U جوش برجسته
relief map U نقشه برجسته
bossing U ارباب برجسته
effigy U تصویر برجسته
smatt U برجسته زیرکانه
laureatel U شاعر برجسته
magnific U معروف برجسته
basso relief U برجسته کوتاه
bas relif U نقش کم برجسته
anaglyph U تزئینات برجسته
anaglyph U حجاری برجسته
alto relievo U برجسته بلند
relief emboss U نقشه برجسته
signally U بطور برجسته
signalize U برجسته کردن
mezzo rillievo U نیم برجسته
embossed U برجسته شده
effigies U تصویر برجسته
raised shoulder U شانه برجسته
tyupical U نوبهای برجسته
swelled U برجسته شیک
swells U برجسته شیک
projects U برجسته بودن
to make one's mark U برجسته شدن
projected U برجسته بودن
project U برجسته بودن
eminently U بطور برجسته
premiere U هنرپیشه برجسته
Recent search history Forum search
0Nonwoven fabric
0چیست الیاف مصنوعی پارچه داکرون
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com